دینامیتی در آستانۀ انفجارم.

حالم از خودم و احساسات متضادم به هم می‌خوره.


.نقطه.


از کجا تا به کجا...

آقای دکتر! من لیلیت قرن بیست و یکم. یادت هست؟ شاید یه روز مسیرت به این‌جا افتادم. هر چند دیگه من لیلیت نیستم. یه پا حوا شدم برا خودم. یه حوای لعنتی...
 برام پیام بذار. می‌خوام باهات حرف بزنم. حالم بده. خرابم. خــراب.

شد زمین مست...


کابوس لرز کردن زمین دست از سرم بر نمی‌دارد.
تو که زندگی و خانواده‌ات به چشم به هم زدنی تباه شدند، چه می‌کشی؟
دردم گرفته. این درد اما یک هزارم دردی‌ست که تو می‌کشی. بنازم به بازوان قلبت...


.نقطه.



نامه‌اى سرگشاده به تو که لج می‌کنى و گوش نمی‌دهى...

جناب آقاى همسر گرامى
با توجه به اوضاع نه چندان مساعد مالى و بی‌کار شدن بنده، از شما خواهش دارم، پیشنهادهاى کارى بسیار مساعد را به فنا ندهى، خودم تضمین می‌کنم چیزى از مقام بلندبالاى هنرى شما کم نمی‌شود.
با تشکر، همسر شما، من

سعدی:

 

به دریـایی در افتادم  که پایانـش نمـی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

"مترس ای باغبان از گل که می‌بینم نمی‌چینم"


از آن روزی که دیدار تازه شد، چشم‌هایت از جلوی چشم‌‌های لعنتی‌ام کنار نمی‌روند.  

سرم را بر شانه‌اش می‌گذارم و اشک و او می‌ماند که چه شده، فقط آغوش بزرگش را برایم باز می‌کند و موهایم را می‌بوید و می‌بوسد و می‌گوید: درست می‌شود.  

و خبر ندارد درست شدنش به قیمت خراب شدنمان تمام می‌شود.

 

.نقطه.

"دل را چه امید، دام ِ تسکین گردد؟"

زبان بعضی‌ها ناخن‌های تیزی دارد، توی گوشت روح آدم فرو می‌رود و زخم و چرک و خون...  

 

.نقطه. 

نظاره کن در دود ما...

آفتاب میکوبد توی سرم. فرمان داغ شده. دلم تنگ است. دور میزنم. میآیم آنجا که میدانم هستی. مات می‌شوم به شیشه محل کارت. ترمز میکنم. پیکان سفیدی از پشت میکوبد به ماشینم. پیرمرد طاسش داد میزند: خانم چی کار می‌کنی؟ و من کلهات را میبینم که آمده کنار پنجره. گرمم است.

 

.نقطه.

جدایی

گاهی از ته دل آرزویش را دارم.


کائنات محترم،   

از شما خواهش دارم آدم‌هایی را که نباید، سر راه من بی‌نوا قرار ندهی و بگذاری مثل آدم زندگیم را بکنم. لطفــــن! 

با احترام                                                

 جزء خیلی خیلی کوچکی از شما، من         

داشتن و نداشتن‌ها

می‌گن آدمی که بچه نداره یه غصه داره، آدمی که بچه داره هزار تا غصه.
به نظرم این نظریه قابل تعمیم به همه چیزه. به شوهر/زن، به مادر/پدر، به دوست‌پسر/دوست دختر، مادربزرگ/پدربزرگ، خواهر/برادر، دوست...
کلن یه چیزی وقتی نیست فقط نیست، وقتی هست هزارتا فکر و خیال دنبالش می‌آد.

اما دارم چرت می‌گم. نبودن‌ها گاهی انقدر عمیق می‌شن که غرقت می‌کنن. اصلن هیچی. ولش کن. فکر کن چیزی نگفتم.


.نقطه.

نسخه‌ای چسبنده برای وقتی حوصلۀ آشپزی نداری:

نان سنگک داغ + دوغ خنک پر از نعنا


.نقطه.

خونم از دست چکید

امروز خانۀ ما خانه‌ای شد که دو تا کاسه‌اش شکسته.


.نقطه.

به زور هزار پیف پاف هم

پشهها به عشق خونِ من، نمیمیرند. 

.نقطه.

کینه شتری

نوجوان که بودم، پسری عاشقم شد. توی عالم نوجوانی بهش نگفتم عاشقم نشو، برو، نمان! آخرش یک روز خسته شدم. گفتم برو. رفت. اما هنوز که هنوز است دارد دهان ما را سرویس می‌کند و تا زندگی‌ام را از هم نپاشد خیالش راحت نمی‌شود. چه کنم!؟
.نقطه.